شهید مثل یک نمره بیست

یاداشتهای یک جوان کتابفروش

شهید مثل یک نمره بیست

یاداشتهای یک جوان کتابفروش

هادی رفت... هادی شهید رفت...

هادی کرابی دیروز صبح در درگیری با اشرار شهید شد.

نمی دونم الان چی بنویسم. با هادی از دوران دانشگاه رفیق بودیم. بعد از من مدیر سایت شهید وحید شد. این هم وبلاگش. وبلاگی که دیگر بروز نمی شود.

هادی شهید شد و روسیاهیش برای ما ماند. برای همه ی ما که مدعیان دروغین و ریاکار راه شهداییم. رو سیاهیش ماند برای آن حجت الاسلامی که زمانی رئیس فلان اداره بود و با هزار پارتی سربازی پسرش را انداخت توی سبزوار تا دم خانه شان خدمت کند. روسیاهیش ماند برای آن رزمنده ی دیروز و سرهنگ امروز که پسرش در اتاق بغل دستیش سرباز است و ...

دیگر چه بنویسم .......

هادی شهید شد و رو سیاهیش برای ما ماند...

هادی رفت...

هادی شهید رفت...

و ما ...

مرگ بر ما مدعبان دروغین راه شهدا...

دیگر نمی توانم بنویسم...

هادی رفت و روسیاهیش برای من ماند...

هادی رفت تا بفهمیم شهید شدن ربطی به ریش و اردوی راهیان نور رفتن ندارد...


کمی قرآن بخوانیم! (1)

البته [قبول] توبه بر خدا تنها برای کسانی است که به نادانی بدی کنند سپس بی‌درنگ توبه نمایند. اینانند که خداوند توبه‌شان را می‌پذیرد و خدا دانای حکیم است.

و توبه کسانی که پیوسته گناه می‌کنند تا چون مرگ هر یک از ایشان فرا رسد، گوید: اینک توبه کردم، پذیرفته نیست، و نه توبه‌ی کسانی که در حال کفر می‌میرند. برای اینان عذابی دردناک فراهم ساخته‌ایم.

سوره مبارکه نساء آیات 17 و 18