شهید مثل یک نمره بیست

یاداشتهای یک جوان کتابفروش

شهید مثل یک نمره بیست

یاداشتهای یک جوان کتابفروش

گشت و گذاری در پلاک هشتم

پلاک هشت نشریه تخصصی هنر و ادبیات پایداری است که بصورت فصلنامه منتشر می‌شود. با هم بعضی از صفحات شماره‌ی هفتم این فصلنامه را ورق می‌زنیم.


× در بخش اخبار سعید عاکف برخی از گلایه‌های خود را این گونه مطرح می‌کند:
با توجه به تبلیغات انجام شده در صدا و سیما برای کتاب"دا"، اگر این برنامه‌ها وتبلیغات بی‌شمار برای کتابهایی همچون "خاکهای نرم کوشک" یا "همپای صاعقه" انجام شده‌بود. این آثار هم قطعا به چاپ سیصدم می‌رسیدند.
× صفحه 22 مطلبی با عنوان "کدام جبهه؟ کدام دشمن؟ کدام فرهنگ؟" که شامل صحبتهای سعید قاسمی از دیدار فعالین فرهنگی عرصه دفاع مقدس با رهبری است. (البته متن بدون سانسورش!) قاسمی در بخشی از مطلبش می‌نویسد:

البته یک جمله‌ای نوشته‌بودم که در محضر رهبری نگفتم اما اینجا می‌گویم. تابستان سال 1371 که با حمایت آقا سید مرتضی آوینی، در معیت نادر طالب زاده، رضا برجی و محمد رضا صدر به بوسنی رفته بودیم، تا سریال ده قسمتی خنجر و شقایق را تهیه کنیم. وقتی به ایران برگشتیم تا تصاویر گرفته شده را مونتاژ کنیم، در بخشی از فیلم، یک رزمنده بوسنیایی که موهای تاج خروسی یا به اصطلاح "Fashion" داشت و یک پیراهن رکابی هم تنش بود، روی قبضه اسلحه‌اش برچسب تصویر دلربای امام خمینی(ره) را چسبانده‌بود و روی پیشانی‌بندش هم نوشته بود الله اکبر.

رزمنده بوسنیایی مورد نظر سعید قاسمی


موقع بازبینی این تصاویر، آقا سید مرتضی به ما گفت: وقتی می‌گوییم تهاجم فرهنگی یعنی همین تصویر. این که در بوسنی با وجود فاصله‌ی چند هزار کیلومتری آن از ایران، پیام امام انتقال پیدا کرده و این مصداق بارز تهاجم فرهنگی است.


× صفحه 29 متن پیاده شده سخنرانی حاج آقا پناهیان است در جمع راویان دفاع مقدس. پناهیان در سخنرانی‌اش به خاطره زیبایی اشاره می‌کند که می‌تواند بسیار آموزنده باشد:
یک روز یک دانشجویی به من گفت:" می‌خواهم بروم درخوابگاه دانشگاه کار فرهنگی بکنم" گفتم:"رخت بلدی بشویی؟" گفت:"رخت؟" گفتم:"لباس هم اتاقی خودت را بلدی بشویی؟" گفت:"حاج آقا این جا که جبهه نیست از این کارها بکنیم" گفتم:"هم اتاقیت انسان هست یا نه؟" گفت:"چرا!" گفتم:"به خاطر انسانیتش حاضری لباسش را بشوری؟" گفت:"راستش نه."  گفتم:"پس به تو چه ربطی دارد که او می‌خواهد به بهشت برود یا به جهنم. اصلا تو چکاره‌ای که بخواهی برای او کار فرهنگی بکنی؟ تو این کاره نیستی. کسی می رود کار فرهنگی می‌کند که حاضر است رخت او را هم بشوید. چون این روحیه، روحیه فرهنگ دفاع مقدس بود."
× صفحه 28  "خطابه ای که ناخوانده ماند" متن سخنرانی قرائت نشده خالقان کتابهای "همپای صاعقه" و "ضربت متقابل" (گلعلی بابایی و حسین بهزاد) است که قرار بوده در محضر رهبری ارائه شود و بنا به دلایلی نشد. فرازی از این سخنرانی را مرور می‌کنیم:
آیا داستان سراسر ماجرا و تعلیق چگونگی تصرف قرارگاه مقدم سپاه چهارم دشمن، ارزش ترجمه به زبان فیلمنامه و تهیه فیلمی سینمایی با سوِژه‌ای ناسوخته را ندارد؟ ضمن آنکه به استناد معتبرترین متون آکادمیک نظامی به عرض می‌رسانیم که شگردهای رزمی  به کار رفته در نبرد فتح توسط رزمندگان ایرانی، تا آن زمان در هیچیک از آیین‌نامه‌های نظامی ارتش‌های جهان مشاهده نمی‌شد، بلکه پس از انهدام سراسری سپاه چهارم دشمن ظرف یک هفته در مارس 1982 طی نبرد فتح بود که در ویرایش جدید آیین‌نامه‌ی نظامی ارتش آمریکا به جای اصطلاح کم ارزش "تکنیک نفوذ" صراحتا بند مفصلی با عنوان برجسته "تاکتیک نفوذ" را درج کردند و یاد آور شدند:"این تاکتیک ارزشمند و بدیع را ایرانیها در نبرد مارس 1982 با ارتش عراق در چندین محور با موفقیت کامل اجرا کردند."
این تکه‌ی آخر را از آن جهت گفتیم که یادمان هست حضرتعالی در سخنرانی‌تان بمناسبت سالگرد فتح خرمشهر در سوم خرداد 1377 گلایه فرموده بودید که رسانه‌های مغرض غربی مدام از اصطلاح تحقیر آمیز "بکارگیری امواج انسانی"  توسط حضرت امام (ره) برای در هم شکستن استحکامات شرق و غرب ساخته صدام استفاده کرده‌اند، در حالی که واقعا اوج نبوغ و ابتکار جنگی را فرماندهان و رزمندگان ما در نبردهایشان با دشمن نشان دادند.
× صفحه 100 مطلبی با عنوان هنرمندان به قلم سید محمود خیرالامور. خیرالامور در بخشی از مطلب خود می‌نویسد:
دبیر یکی از مدارس تعریف می‌کرد: وقتی در کلاس مطرح کردم:"بچه‌ها هر که مایل است می‌تواند به جبهه‌ها کمک کند، دو سه روزی بچه‌ها از پول توجیبی یا کمک‌های خانواده‌شان برای جبهه‌ها پول می‌آوردند. یک روز دیدم یکی از شاگردها که می‌دانستم یتیم است و وضع مالی مناسبی هم ندارد، آمد پرسید: آقا دبیر اجازه! 2 ریالی هم برای جبهه ها قبول می‌کنید؟ بعد از کمی تامل گفتم:"بله هر چقدر باشه قبوله. فردایش آمد و با شرمندگی ولی همراه با یک آرامش و رضایت یک سکه دو ریالی را گذاشت کنار کمک‌های بچه‌ها. آخر زنگ صدایش کردم و پرسیدم:"قضیه این سکه‌ات چی بوده؟ خدا قبول کنه، برایم بگو" گفت:"من که پول توجیبی نمی‌گیرم، تنها یک کیف پول کوچک یادگاری مادرم در وسایلم بود. شب در خوابگاه  پرورشگاه گفتم: بچه‌ها، کسی این را می‌خرد؟ هر کسی با یک متلک و شوخی پاسخم را داد، یکی گفت: این که 2 ریال بیشتر نمی‌ارزد. من هم از شما اجازه گرفتم و یادگاری مادرم را فروختم تا سهمی در کمک به جبهه‌ها داشته باشم."
 
× برای تهیه پلاک هشت با شماره تلفن : 88315820-021 تماس بگیرید.


***بالاخره بعد از 21 ماه وبلاگم را بروز کردم. سعیم بر این است از این به بعد منظم‌تر بنویسم، البته فقط سعی می‌کنم!

یا علی مددی

شهید ادامه‌دهنده‌ی راهش را می خواهد

پرسش‌های حرکت وبلاگی:

۱- تأثیرگذارترین و ویژه‌ترین مطالبی که در ماهنامه‌ی «سوره» خواندید یا دنبال می‌کردید چه بود؟
۲- «سوره» دست روی خیلی سوژه‌ها ‌گذاشته‌بود که «راه» هم لابـُد باید پی‌شان را بگیرد. اما حالا «راه» باید وارد کدام عرصه‌های بکر و دست‌نخورده در قصه‌ی جبهه‌ی فرهنگی شود که سوره نشده‌بود؟
۳- همه‌ی این حرف و حدیث‌ها برای این است که «جبهه‌ی فرهنگی انقلاب اسلامی» از وضع بالقوه تبدیل شود به حالت بالفعل. برای این بالفعل شدن، مهمترین چالش و مانع کدام است؟


قبل از هر چیز اینکه یک ماهی هست که قاطی مرغ‌ها شده‌ایم(بترکه چشم حسود!). از عالیجنابان توهم و پلخمون هم متشکریم که که ما را از این حرکت وبلاگی با خبر کردند. با خودم گفتم حالا که بعد مدت‌ها قرار شد اینجا چیزی بنویسیم آن هم در مورد "سوره" و "راه"‌ی که باید بپیماییم غیر از اباطیل خودمان از چند نفر از مخاطبین سوره هم بخواهیم که پاسخ‌هایشان را بنویسند که نوشتند.(توضیحات قبل از جواب‌ها از اینجانب است، پس به گیرنده‌هایتان دست نزنید!) اولین نفر خودم بودم که چون بین سوال دوم و سوم وجه اشتراک زیادی پیدا کردم دو سوال را با هم جواب دادم.(خسته شدم بس روده‌درازی کردم) اول پاسخ‌های من را بخوانید:


حامد اشرفی نسب
1-

ویژه‌ترین مطالبی که در سوره خواندم: مقاله‌ای بود از نعمت‌الله سعیدی با عنوان "هر کسی شاهدی دارد". مصاحبه‌ی عابس قدسی بود با سید مهدی شجاعی(که اولین مطلبی بود که در سوره خواندم). سرمقاله‌ی "آرمانگرایی و دستورالعمل" از رضا زاده‌محمدی. سرمقاله‌ی معروف " جنگی که بود، جنگی که هست" از وحید جلیلی. طنزها و بعدالتحریرها هم که جای خودش را داشت. راستی تا یادم نرفته بنویسم که تبلیغاتی هم که سوره از مراکز توزیع و همچنین از دیگر نشریات دیگر جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی می‌زد خیلی عالی بود.


3,2-
* یکی بحث اخلاق است چون مقوله‌ای است که خیلی از فعالین جبهه‌ فرهنگی انقلاب اسلامی کمیت‌شان در این زمینه می‌لنگد.
* دیگری بحث شلختگی در جبهه‌ فرهنگی انقلاب اسلامی است.
* یکی دیگر بحث حمایتهای مردمی و خودجوش از مراکر توزیع (شاید بهتر است بگوییم ترویج) این تفکر.
* بحث خاله‌زنک بازی در جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی. (این نویسنده از آن یکی دیگر بد می‌گوید. این ناشر از آن نویسنده. این بچه بسیجی از آن بچه هیئتی و بگیر برو تا آخر...)
* بعد اینکه خودمان خودمان را قبول داشته باشیم و بدانیم که نوع تفکری که داریم برای آن فعالیت می‌کنیم (البته اگر خدا قبول کند) هم جذاب است و هم جوان‌پسند.

و در آخر بخشی از وصیت‌نامه‌ی شهید علی‌رضا داورزنی: برادران و خواهران! شهید گریه‌کننده نمی‌خواهد، شهید زاری کننده نمی‌خواهد، شهید پر کننده‌ی سنگرش را ‌می‌خواهد، شهید برگیرنده سلاحش را می‌خواهد، شهید ادامه‌دهنده‌ی "راه"ش را می‌خواهد... از آن گروهی نباشید که علی(ع) خطاب به آنان فرمود: "یا اشباه الرجال و لارجال" ای شبیه مردان در حالی که مرد نیستید!

*******

امیر احسان دولت‌آبادی، اول توزیع کننده‌ی پارتیزانی سوره در سبزوار امیر بود. کمی با عجله نوشت. راستش سوالات را روی کاغذ نوشتم و به او دادم و گفتم:"بنویس". و او هم نوشت فی البداهه، بدون پاکنویس کردن و ویرایش کردن و این قرتی‌بازی‌ها! بخوانیدش:


1- سرمقاله‌ی آقای جلیلی بود با عنوان "جنگی که بود، جنگی که هست". مقاله‌های آقای مؤدب درباره‌ی هنر در کشور و آسیب‌شناسی هنر و طنزهای آقای مهدی‌نژاد.
2- مشکلی که شاید سوره دقت نکرد به آن بپردازد نگاهی جستجوگرانه و پویاتر بود به جریان ادبیات و هنر در بین خود نیروهای حزب الله چیزی شبیه به نگاهی که به جریانهای موجود در صدا و سیما و حزب الله لبنان و ... داشت.
3- معتقدم لازم بود سوره نگاهی هم به این جریان بیندازد. آثار ضعیفی که این روزها توسط همان نویسندگانی که پدر داستان و ادبیات انقلاب محسوب می شوند (نسل اول انقلاب) یا آثار نشرهای مذهبی و کتاب‌هایی که به نام دفاع مقدس یا انقلاب منتشر می‌شود، این روزها دارای ضعف و سستی بسیاری شده است. که در جای خود می تواند باعث دلزدگی و دلمردگی مخاطبان این آثار شود. در این حیص و بیص دولتی بودن این انتشارات هم باعث شده این نقاط ضعف بیشتر به چشم بیاید. هر چه باشد زمانی "شرق" تحریریه‌ی چهارم سوره را ارگان تئوریک دولت محسوب می‌کرد.
به نظر می‌رسد باید دایره‌ی نقد خود را وسیع‌تر کند و نویسندگانی چون سید مهدی شجاعی (مخصوصا رمان "طوفان دیگری در راه است") و ناشرانی چون نشر صریر و کیهان(که در نمایشگاه کتاب امسال حتی یک جلد کتاب جدید هم نداشت) را هم شامل شود. البته این که بگوییم سوره دراین مورد اصلاً کار نکرد منصفانه نیست اما این که مثل موضوعات دیگر روی آن کار نکرد شاید دلیلش شهادت زود هنگام سوره باشد.
4- امروز "تحریریه‌ی راه" به عنوان پرچمدار این حرکت مثل 4، 5 سال پیش نیستند که تنها باشند یا بیشتر از اعضاء و همکاران اطرافشان کسی را نداشته باشند. خوشبختانه سوره جاپای زیادی در شهرهای مختلف به جا گذاشت. حالا که نشریه"راه"، راه افتاده است باید این حلقه‌ها خود از حالت بالقوه به حالت بالفعل در بیایند.
اگر رسالت سوره ایجاد این دفاتر و سنگرها بود و باید خیلی ها را متوجه آنچه در چنته دارند می‌کرد، امروز "راه" باید این سنگرها را به هم متصل کند و رابطی شود برای ارتباط آنها با هم. هر کدام از این سنگرها که قدرت بیشتری بیدا کنند، خط آتش جبهه فرهنگی انقلاب قوی‌تر می‌شود. یعنی هر کدام از آنها می‌تواند پشتوانه‌ای باشد برای عملی‌ترشدن آنچه "سوره" و "راه" به صورت نظری آن را بیان می‌کنند. یعنی اگر جبهه فرهنگی انقلاب می خواهد تغییر حالتی داشته باشد، راه باید زنجیر اتصال دفترها و حرکتهای ایجاد شده در شهرستانها باشد.
به نظر من حرکتهایی مثل جلسات "راه شفاهی" (سابقا سوره‌ی شفاهی) یا کارگاه‌های آموزشی که توسط تحریریه سوره با دعوت دانشگاهها به وجود آمده می‌تواند نوید بخش خوبی برای گذر از مرحله بالقوه به بالفعل باشد.


*******


رضا لاهوتی، رضا دامپزشک است و سی‌و‌هفت سالی سن دارد و عشق میرشکاک است و پسر باحالی است و ...


1- نمی‌توانم بگویم بهترین مطالب سوره ولی مطالب مورد علاقه‌ی من:‌مقاله‌های یوسفعلی میرشکاک، مصاحبه با مرحوم مددپور و رضا برجی، گزارش مربوط به موسسه رویان و مطالب مربوط به سید مرضی آوینی.


2- زیاد به سوژه فکر نکنید، به‌دنبال هنرمندان موحد عدالت‌خواه باشید و از آنها برای مجله‌تان مطلب بخواهید. بهترین سوژه‌ها از از نوع زندگی و سیر سلوک ایشان به‌دست می‌آید چرا که ممکن است دو هنرمند موحد عدالت‌طلب از یک سوژه سخن بگویند ولی هر کدام مطالب متفاوت و حیرت‌انگیزی که به عقل جن هم نمی‌رسد از سوژه مورد نظر بیاورند.


یک قصه بیش نیست غم عشق و وین عجب از هر زبان که می‌شنوم نامکرر است


3- باید افرادی که کار فرهنگی می‌کنند و هنرمند می‌باشند، مشق گناه نکردن کنند. مشق نماز اول وقت خواندن کنند. مشق به‌دست آوردن مال حلال کنند. مشق ساده‌زیستی کنند. اگر مشق‌های روز و شب هر هنرمند موحد عدالت‌خواهی این موضوعات باشد. به‌طور یقین کاری خواهد کرد کارستان. اینها کارهای محیرالعقولی است که جبهه فرهنگی انقلاب را از حالت بالفعل به بالقوه تبدیل می‌کند. یعنی در سایه این سیر و سلوک توفیق الهی شامل حال هنرمند خواهد شد.


***دیگر دوستانی که در این زمینه نوشته‌اند (اگر کسی از قلم افتاده یک ندا بدهد تا لینکش را اضافه کنم.):


شهید مثل یک نمره‌ی بیست: شهید ادامه‌دهنده‌ی "راه"ش را می‌خواهد
با سید علی تا فتح قدس و مکه : «راه» ستاره‌ی دنباله‌دار سوره
پاسخگویی : «راه»ی که «سوره» گشود
روانشناسی با سس سیاست: راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست.
نـُـبی : نگاه رسانه ای به «راه»
بی خوابی های یک برنامه نویس: وقتی از فرهنگ حرف می‌زنیم
نگاهی دیگر به هنر از زبان من: جواب پرسشهای سه گانه
ترنم فکر: همتم بدرقه‌ی «راه» کن ای طائر قدس
فهمیرا: سه پرسش
زمبور: جبهه فرهنگی تاربلاگ ایلیا : این «راه» را نهایت صورت کجا توان بست
روی جاده نمناک: پاسخهای بازی وبلاگی
بسیجی غربزده: پاسخ به پرسشهای سه گانه پلخمون
ادواردو: سوره ، بایدها ونبایدها
دو کلمه حرف حساب: از سوره تا راه
زمین بی‌درخت : برای راه
پله: سوره و راه و جهاد ذایقه سازی
روزگار: "راه" را باز کنید

راه باز شد

"راه" ویژه قیصر امین پور منتشر شد

پیش شماره مجله فرهنگی تحلیلی "راه" به همت دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی، منتشر شد. این شماره که با آثار و گفتاری از  دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی،دکتر رضا داوری اردکانی، علامه محمدرضا حکیمی،یوسفعلی میرشکاک، مصطفی رحماندوست، عبدالجواد موسوی، زکریا اخلاقی و جمعی از اندیشمندان و شاعران انقلاب اسلامی آماده شده؛ با موضوع بزرگداشت شاعر انقلاب "  قیصر امین پور"منتشر شده  و دسترس علاقمندان به فرهنگ  و هنر انقلاب اسلامی قرار گرفته است.

قیصر به روایت قیصر، پیرمردی چهل ساله بر پله های سروش، انقلاب در هستی شناسی شعر، شعائر الله در شعر انقلاب، قیصر و حافظ، دولتی یا غیر دولتی، روی دیوار لانه جاسوسی، قیصر و مثلث طلایی معنا و دو ساعت و ربع از آخرین روز شاعر، برخی از عناوین مطالب این شماره از مجله راه هستند.

شایان ذکر است اعضای تحریریه ماهنامه فرهنگی- تحلیلی راه پیش از این در قالب تحریریه ماهنامه سوره، دوره چهارم این مجله را منتشر می کردند.

برای تهیه پیش شماره ی مجله "راه" با شماره تلفن ۶۶۹۶۷۰۰۹ - ۰۲۱ تماس بگیرید.

وبلاگ راه

چیزی برای نوشتن

چند ساعتی هست که از مشهد برگشته‌ایم. به طور کل این چند خط را می‌نویسیم که چیزی نوشته باشیم. آخر مدت طویلی است دستمان (و شاید مغزمان!) خشک شده‌است و نوشتنمان نمی‌آید. فعلا نقل خاطره‌ای می کنیم و ما را به خیر و شما را به سلامت.
*******
این قسمت بنا به دلایلی حذف شد !!!
 

من (یعنی خودم!) در جام جم

 * اول توضیح اینکه این مطلب سه شنیه همین هفته توی صفحه ی کتاب روزنامه جام جم چاپ شد (این هم لینکش). دوم توضیح اینکه برخلاف مطالب یاد شده در بند آخر شهر سبزوار حداقل دارای چهار کتابخانه فعال است.

کتاب خوب به دست مردم نمی رسد

این روزها اگر معلم یک دبستان از شاگردانش بخواهد تا با کلمه «مطالعه» جمله بسازند ، شاید بیشتر بچه ها جمله هایی مشابه این جمله بنویسند: «مردم ما اهل مطالعه نیستند» و این یعنی آن قدر ناله این درد ، بلند و فراگیر است که حتی بچه هایی که تازه خواندن و نوشتن یاد می گیرند هم از فرط تکرار این غم ناله ها را شنیده اند.
اما اگر از متولیان امر توسعه کتابخوانی و اقشار متوسط به بالای مردم بخواهیم درباره افزایش کیفیت و کمیت کتابخوانی در کشور راهکار ارائه کنند ، بی شک چیز دندان گیری عایدمان نمی شود ، چون «پاسخ» در بیشتر موارد با «شکایت» و «بهانه» مترادف است.
این مساله بیشتر از هر چیز گواه آن است که اغلب ما بیشتر اهل نالیدنیم تا فکر و عمل کردن.
در این شرایط وقتی با گروهی آشنا می شویم که در امر کتابخوانی صاحب ایده اند و اهل عمل ، می توانیم بیمار درحال احتضار کتابخوانی را تا حدی به بهبود امیدوار کنیم بخصوص که این جمع ، نه از تهران ، اصفهان یا شیراز که برخاسته از یکی از شهرستان های حاشیه ای کشور باشند.



یک جمع دانشجویی علاقه مند به کتاب و کتابخوانی ، بدون آن که چشم انتظار کمک دولت و ملت باشند ، در یک حرکت حساب شده به طراحی و اجرای مسابقه کتابخوانی در سطح شهر سبزوار اقدام کرده اند که از چند لحاظ با مسابقات مشابه توفیر دارد. نکته قابل توجه در این حرکت خودجوش رویکرد پیگیرانه مسوولان برگزاری این مسابقات به کتاب و کتابخوانی است.

انتخاب کتاب براساس برنامه
مجریان این مسابقه معتقدند اداره های دولتی که به برگزاری مسابقات مشابه اقدام می کنند، بیشتر از آن که بخواهند کاری برای پرورش کتابخوان انجام دهند، دغدغه بالابردن بیلان کاری و بازده خودشان را دارند. آنها با تکیه به همین دلیل بدون کمک از ارگان های دولتی در دانشگاه خود این مسابقات را برگزار کرده اند. مسوولان برگزارکننده این مسابقات با اصرار بر نظریه خود در جهت پرورش مخاطبان ، موفق شده اند تعداد قابل توجهی از همشهریان خود را به کتابخوانی تشویق کنند.از دیگر ویژگی های این مسابقات کتابخوانی که پس از گذشت 5دوره آن در یک سال اخیر بیش از 1100نفر شرکت کننده و کتابخوان را پرورش داده است ، نحوه انتخاب کتابهایی است که برای مسابقه در نظر گرفته می شود. حامد اشرفی نسب ، مسوول برگزاری این مسابقات می گوید: «در بسیاری از مسابقات کتابخوانی کتابهایی معرفی می شوند که حرفی برای گفتن ندارند ، سفارشی نوشته شده اند یا اولین اثر نویسنده شان هستند یا ازنظر فکری بی مایه اند. ما برای بر رفع این مشکل تصمیم گرفتیم کتاب کسانی را برای مسابقه انتخاب کنیم که حداقل 5 یا 6 اثر از آنها در بازار کتاب موجود باشد. همچنین برای آشنایی شرکت کنندگان با نویسندگانی که کتابشان برای مسابقه در نظر گرفته شده است ، ویژه نامه ای حاوی شرح حال ، آثار و فعالیت های دیگر نویسنده نیز منتشر می کنیم».اشرفی نسب ضمن گفته هایش از نوعی برنامه ریزی در انتخاب سلسله کتابهایی که تاکنون مسابقه را براساس آنها برگزار کرده اند خبر داده و درباره نحوه تهیه آنها نیز می گوید: «ما کتابها را از طریقی با تخفیف حدود 40درصد می خریم و سپس آنها را به متقاضیان عرضه می کنیم. این کتابها طوری انتخاب می شوند که برای مخاطب جذابیت داشته باشد و مفهوم مورد نظر ما را به او منتقل کند». از جمله محاسن ناشی از وسواس مجریان طرح در انتخاب کتابها ، مورد توجه قرار گرفتن آثار بعدی یک نویسنده در بین شرکت کنندگان است ، به طوری که وقتی یک اثر ارزشمند و کیفی در اختیار شرکت کنندگان قرار می گیرد ، خود آنها نسبت به مطالعه دیگر آثار منتشر شده از همان قلم راغب می شوند. این مساله کشش افراد مختلف به سمت کتابخوانی را موجب شده است ، چنان که مسوول تهیه و پخش کتابهای مسابقه بکرات شاهد مراجعه شرکت کنندگانی بوده که پس از مطالعه یکی از آثار شرکت داده شده در مسابقه ، خواستار خرید دیگر آثار صاحب آن اثر شده اند.

توزیع نامناسب یا بی رغبتی مردم؟
بسیاری از کارشناسان حوزه کتاب علت کم مخاطب بودن کتاب در زمینه های مختلف را نداشتن تبلیغ تلویزیونی و گرانی کتاب می دانند ، این در حالی است که این جمع دانشجویی در سبزوار هر 2 دلیل را مردود اعلام می کنند و معتقدند که ما در عمل به این نتیجه رسیدیم که کتاب خوب ، به دست مردم نمی رسد.آنها معتقدند که کتاب ارزشمند، اگر توسط ناشران منتشر شود و در چرخه پخش سالم قرار بگیرد، براحتی از سوی مردم خریداری و خوانده می شود. اگر کتاب ارزشمند به دست مردم برسد ، به مرور گفتمان روز آنها راجع به کتابهای روز و اندیشه های مطرح شده در آن ، روبه رشد خواهد شد. اشرفی نسب ، یکی از مشکلات کم مخاطب بودن کتابها در شهرستان ها را ، بی اعتمادی ناشران تهرانی به فروشندگان شهرستانی دانست.
او مردم شهر خود را مشتاق کتابخوانی می داند و معتقد است اگر کتاب به دست آنها برسد و خوب به مردم معرفی شود ، آنها کتاب را می خرند و می خوانند. مجریان این مسابقات از دیگر دلایل پخش نامناسب کتابهای موجود در کتابفروشی ها را ، ناآگاهی فروشندگان از محتوای کتاب می دانند و بر طرف کردن این مشکل را از مهمترین کارهایی که باید جامعه کتابخوان انجام دهند ، برمی شمرند. دبیر خانه این مسابقات که ابتدا با شرکت حدود 60نفر کار خود را آغاز کرده است ، پس از گذشت حدود یک سال با بیش از 1100 کتابخوان سبزواری در تماس است و از این حیث تجربه خوبی کسب کرده است.
به طوری که تشکل های سایر دانشگاه های سبزوار نیز برای برگزاری مسابقات خود از آنها کمک می گیرند. این مساله از آنجا اهمیت بیشتری می یابد که با بالا رفتن اشتیاق مردم سبزوار به کتاب و کتابخوانی ، مسوولان برگزاری مراسم مناسبتی مختلف نیز به برگزاری مسابقات کتابخوانی روی آورده اند. از این جمله می توان به برگزاری مسابقه کتابخوانی دفاع مقدس اشاره کرد که بخش بزرگی از مراسم یادواره شهدای هشت سال دفاع مقدس سبزوار را به خود اختصاص داده و با اشتیاق مردم این شهر روبه رو شده است.
مسوولان برگزاری مسابقات کتابخوانی در شهر سبزوار استان خراسان رضوی ، تصمیم دارند برنامه های خود را با فاصله هر 3 ماه یک بار اجرا کنند تا هم از نظر سازماندهی و هم از لحاظ برنامه ریزی ، هر چه بهتر و بیشتر در مسیر بالا بردن کمیت و کیفیت کتابخوانی گام بردارند. این جمع دانشجو، مشغله تحصیلی را از جمله دلایل فاصله زمانی میان فعالیت های خود می دانند. این مجموعه دانشجویی که به صورت خود جوش حرکت تاثیرگذاری در جهت پرورش مخاطب کتاب و کتابخوانی ایجاد کرده است ، معتقدند هر کار خوبی که انجام می شود ، کاری دغدغه مدار است.
مسوول برگزاری این مسابقات که خود از عاملان پخش کتاب در شهر سبزوار نیز هست ، از برگزاری مجدد مسابقه برای کتابهایی که پیشتر در جریان مسابقه شرکت داده شده اند خبر داد. اشرفی نسب «کشتی پهلو گرفته» نوشته سیدمهدی شجاعی را از جمله این موارد عنوان کرده و معتقد است چنین کتابهایی هنوز فضا برای کار دارند. آنها می خواهند با استفاده از تجربه ای که از برگزاری چند دوره مسابقه کتابخوانی کسب کرده اند ، کتابهایی که قبلا نیز به آنها پرداخته اند به مخاطبان وسیع تری معرفی شود. حرکت خودجوش اما حساب شده این دانشجویان ، مقوم این ادعاست که ناله زدن و بهانه آوردن تنها راه نیست.
این حرکت کوچک اما در حال گسترش ، می تواند الگوی بسیار خوبی برای اهالی مطالعه ، کتابفروش ها ، حلقه های فرهنگی مساجد و گروههای دانشجویی باشد تا بدون توقع قدم در مسیر رشد فرهنگ کتابخوانی کشور بردارند.

شهر کتابخوان بی کتابخانه !
طبق آمار ثبت شده در سایت سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران ، سبزوار تنها یک کتابخانه فعال دارد که استفاده از آن صرفا برای دانشجویان دانشگاه آزاد واحد سبزوار امکانپذیر است. چرا که کتابخانه مذکور کتابخانه ای دانشگاهی و واقع در دانشگاه آزاد اسلامی سبزوار است.
این در حالی است که اهالی شهر سبزوار از رویش کتابخانه های محلی در مساجد شهر خبر می دهند. آنها ضمن استقبال از این کتابخانه های نوپا ، خارج بودن از مناسبات اداری رایج را از جمله ویژگی های آنها می دانند. از این میان می توان به کتابخانه تخصصی مهدویت اشاره کرد که از سوی طلبه جوانی در یکی از مساجد شهر با کمک اهالی شروع به فعالیت کرده و تنها شرط به امانت گرفتن کتاب در آن ، ارائه یک شماره تلفن است.