شهید مثل یک نمره بیست

یاداشتهای یک جوان کتابفروش

شهید مثل یک نمره بیست

یاداشتهای یک جوان کتابفروش

انتخابات و...

انتخابات تمام شد با همه ی تلخیهایش از عدم اجماع اصولگرایان گرفته تا جرزدنهای بچه گانه ی کروبی(رئیس حزب پنجاه تومانی دوستان ایران اسلامی یا مجمع پنجاه تومانی دوستان مبارز).وبا همه ی زیباییهایش از تایید صلاحیت معین گرفته تا پیروزی احمدی نژاد یا بهتر بگویم مردم.

******

و باز هم مثل همیشه نق زدنهای روشنفکر نماهای وطنی (چه اینور آبی چه آنور آبی) که از روشنفکری فقط ریش تراشیده اش را دارند و ادکلن فرانسوی و بعضاٌ کراواتی شروع شد.

-تقلب در اتخابات

-مرگ آزادی

-صدای پای فاشیسم

-عوام زده (یا به قول خودشان پوپولیست ) بودن جامعه ی ایران و...

این چند مورد درونمایه ی اکثر مقالات مطبوعاتی و اینترنتی اخیر به اصطلاح روشنفکران وطنی بود.

از نظر اینها هر وقت مردم ایران در جهت افکار آنها حرکت کنند مردمی آزادیخواه ، توسعه یافته ، فهیم و متمدن هستند.واگر خدای ناکرده خواست مردم ذره ای با خواسته ها و ایده آلهای آنها متفاوت شود همین مردم می شوند عقب مانده، عوام ،  نفهم و چه و چه.

راستی اینروزها جای جلال خالی ست.

****

دیشب داشتم آینه ی جادوی شهید آوینی رو می خوندم. به طور اتفاقی به سطور زیر برخوردم
که موضوعش بی ربط به مسائل امروز جامعه ی ما نبود.خواندنش خالی از لطف نیست.

 ***

بنده از فیلم انتظار شق‌القمر ندارم و بنابراین، با صراحت می‌گویم که از فیلم‌ «تعقیب سایه‌ها» خوشم آمد. غالب منتقدین و دست‌اندرکاران سینما می‌پندارند که فیلم باید یک «بیانیه‌ی روشنفکرانه» باشد و بر این اساس اصلاً «تعقیب سایه‌ها» را نمی‌توان داخل در سینما محسوب داشت. اگر حرف آقایان درست باشد، پس باید سینماها را برچید و همه را به بنیاد شهید داد که داروخانه کند و کانون‌هایی مثل «کانون فیلم کذایی» تأسیس کرد و اسم‌نویسی کرد و کارت داد و... آدم‌هایی را هم که دک و پز روشنفکری ندارند به سینما راه نداد. اما این‌طور نشده است و بدتر از همه آنکه بلیت هم می‌فروشند و مردم اگر از فیلم خوششان نیاید به سینما نمی‌روند و بلیت نمی‌خرند و خوب، همه چیز خراب می‌شود. پس بالأخره سینما چیست و فیلم چه باید باشد؟
اگر آدم رودربایستی‌ها را کنار بگذارد و با خودش و دیگران روراست باشد و واهمه‌ای هم از داد و قال روشنفکران نداشته باشد می‌فهمد که این معضلی لاینحل نیست و بالعکس، آن‌قدر ساده است که با مختصری عقل می‌توان فهمید.
 ***
سینما قبل از هر چیز از آنِ مردم است و مردم هم از بغرنج‌اندیشی‌های روشنفکرانه فارغ هستند. مردم مشغول زندگی هستند، خیلی ساده و طبیعی، و دوست دارند به سینما بروند و در سینما واقعیات زندگی خود را کشف کنند. سینما می‌تواند واقعیت را بدون حشو و زوائد آن، شسته و رفته و منقح در معرض تماشا بگذارد و در عین حال از این خاصیت شگفت‌انگیز برخوردار است که خود را به مردم بقبولاند.
***
هیئت انتخاب جشنواره‌ی فجر فیلم «تعقیب سایه‌ها» را از قلم انداخت و حتی مونتاژ استادانه‌ی فیلم نیز مورد غفلت واقع شد، چرا که اصلاً ایشان با فیلم‌های حادثه‌ای و جذاب، هرچند فیلمی مثل «تعقیب سایه‌ها» سالم و پرشور و آگاهانه هدفدار، با یک پیشداوری روبه‌رو می‌شوند؛ و این بیماری همیشگی جشنواره‌ی فجر است. این دوستان عنایت ندارند که حتی اگر آرمان جشنواره‌ی فیلم فجر رشد «سینمای متفکر» باشد ـ با صرف نظر از اینکه سینمای روشنفکرمآبی را نمی‌توان نمونه‌ی سینمای متفکر دانست ـ باز هم سینمای متفکر هنگامی رشد می‌کند که همه‌ی پیکر سینما با هم رشد کند. اگر مردم از سینما استقبال نکنند، سینمای متفکر نیز رشد نخواهد کرد، چرا که ناچار است بر پشتوانه‌ی اقتصادی دولت تکیه کند. گذشته از آنکه دولت وسعت تأثیر رسانه‌ای چون سینما را در جهت اعتلای فرهنگی جامعه فراموش کرده و مثل آهویی که مسحور چشم مار شده باشد، فقط به تأیید و تکذیب‌های جشنواره‌های جهانی و منقدان روشنفکرمآب ژورنالیست چشم دوخته است، حتی اگر چنین نبود و دولت واقعاً می‌دانست که چه باید کرد، باز هم صلاح نبود که سینما بر عصای سرمایه‌های دولتی تکیه کند. اگر سینما نتواند این عصا را کنار نهد، هرگز استقلال و رشد نخواهد یافت. اگر غایات انقلاب را نیز در نظر داشته باشیم باز هم با این سینمای متظاهر غرب‌زده که چشم امید به تحسین و تمجید جشنواره‌های جهانی دارد، نمی‌توان به آن دست یافت.

آقا زاده ها می گیرن حال آزاده ها رو!

دس نذار روی دلم ، دلم کبابه داداشی

این روزا دلا تو خط نون و آبه داداشی

حالمون رو پرسیدی قربون اون معرفتت

توی این هول و ولا خیلی خرابه داداشی

دل کجاس؟ دیگه باهاس دنبال بی دلا بریم

اینروزا اینطرفا بی دلی بابه داداشی

یه نسیمی اومد و دمید وما عین حباب

نقش ما نقش برآب به سرابه داداشی

چی شد اونجوری نشد چیا کجا کدوم طرف؟

چه سوالایی دارم که بی جوابه داداشی

اگه دوس داری توهم یه روز به رویات برسی

چش ببند و خوب بخواب! زندگی خوابه داداشی





.........................................................



اولش بنا نبود عاشقا دس به سر بشن

اولش بنا نبود اینقده در به در بشن

جای پرزدن به شادی تو هوای زندگی

گم و گور بشن تو این پیچ و خمای زندگی

اولش بنا نبود که عاشقا خط بخورن

دیگرون شربت شادی اونا تهمت بخورن

زندگی خیلی قشنگه اینروزا خیلی قشنگ

پرشده خیابونا از آدمای رنگارنگ

دل من چشات و واکن کمی دنیا رو ببین

هرکجا سفره ای هست حمله ی رندا رو ببین

باغ لاله های نازنین لگد ما کی هاس؟

گریه ها مال کیا و ختذه ها مال کی هاس؟

یه طرف دلا چه رنگی ، یقه ها برف سفید

از کنار اون دلا که رد می شید رنگی نشید!

سوارن با رخششون سد می کنن جاده ها رو

آقا زاده ها می گیرن حال آزاده ها رو!

اونطرف تر جوره جوره سور و سات اختلاس

می برن شمش طلا و می ذارن رو اسکناس

همونا که دم به دم جون برادر می زنن

بذار وقتش برسه هزارتا خنجر می زنن

درویشای قلابی سبحه به دست وول می خورن

آدمای ساده دل یه قل دو قل گول می خورن

هی میان تو کوچه ها هق هق و یاهو می زنن

بعد می رن خلوتشون کباب آهو می زنن

وقتی پابده بشون شیطونا رو مات می کنن

روزی صدتا کامیون گناه و خیرات می کنن

رفقام یواش یواش رفتن و نالوطی شدن

مث اون مستضعفا که یهو طاغوتی شدن!

همونایی که دم از سفره ی مولا می زنن

سفره هی چرب و نرم و ببینن جا می زنن

یادشون می ره یه روز شعارای ناب می دادن

سبیل هزارتا رستم و یه دس تاب می دادن

وضع عالم و ببین! خیلی قمر تو عقربه

بعضی ها میگن که روزه کی میگه؟ شبه شبه!

تو چشا چشمه ی آب و قصه ی تلخ سراب

تو دلا حسرت شعر بی دروغ و بی نقاب



...................................................

مثل گل مثل بنفشه مث بارون و نسیم

نمی خواستیم مگه ما بهار رو منتشر کنیم؟

به زمین و بهزمون نشون بدیم کرامتو

به همه! حتا به سنگا یاد بدیم محبتو؟!

نمی خواستیم به گویر سینه ها گل بزنیم؟

از دل آدما تا عرش خدا پل بزنیم؟

نی خواستیم که دیگه سفره ی خالی نباشه؟

توی دست حسرتی ! نون خیالی نباشه؟

تو دل پرنده ها عقده ی شادی نمونه

غم کمش بد نی ولی غم زیادی نمونه؟

..................................................

یاد اون دلای عاشق ، یاد اون صفا بخیر

یاد اون همه شقایق توی جبهه ها به خیر

اونجاها دغل مغل ! دوز و کلک به را نبود

جز زرنگی تو شهادت تو مرام ما نبود

اونجا هیچکی از دلت نشون حزبی نمی خواس

همه حزب عاشقی ، حزب صفا نه چپ نه راس

واسه ی شهید شدن اخم و گزینشی نبود

پارتی و سفارش و خواهش و کرنشی نبود

.........................................................

دیگرون هرچی بودن دلخوشیمون روح خدا

پیر مهربونمون زنده ترین زنده ها

عقل سرخش که فراتر می رفت از عقل و جنون

سفره ی مردمو خالی نمی خواس از آب و نون

با صفای با صفا ، فطرتشو گم نمی کرد

رنگ کبریا نداشت اخم به مردم نمی کرد

یه روزی پر زد و رفت آینه ها تیره شدن

آدما به زرق و برق سکه ها خیره شدن

.........................................................



تو میگی اینجوریاس رسم زمونه همیشه

چرا غافل بمونیم دنیا داره عوض میشه

وقتشه بریم حالا یه خورده الواطی کنیم

دلمونو با دل داش آکلها قاطی کنیم

با توام هرچی که گفتن الکی بود الکی

با توام مشتی توی دلخوش چی؟ دلخوش کی؟

تو دلت پنجاه و هفتیه عقب موندی داداش!

پاشو عشقی دست و پا کن یه دل تازه به جاش

عشق و دل که واسه ما نونو بچسب

پاشو تا دیر نشده جناب شیطون و بچسب

من می گم قبول دارم هفت خط هفت خطا تویی

همه اشتبا میرن تو دنیا بی خطا تویی

تو هواشناسی و لهجه ی باد و می دونی

چقده! کدومطرف! کم و زیادو می دونی

من می گم: قبول دارم که قرن بیست و یک شده

دیگه هرچی بدیه خوبه و خوبیا بده

می دونم عوض شده زمونه و دور شماس

هرکی نالوطی نباشه زندگیش وا ویلاس !!!

پهلون رفته تو خط حال می گه زدم به خال!

حالا من موندم و دل مونده و یه دنیا سوال

من نمی گم تو بگو این چه مدل عاشقیه؟

آدما عوض شدن؟ یا " عوضی" قصه چیه؟

ما بودیم عاشق بارون و گل و نور و نسیم

چرا هیچکی نمی گه چی شد که اینریختی شدیم؟

سر گرونی رو ببین پیش خدا خم نمی شیم!

قبلنا فرشته بودیم حالا آدم نمی شیم!

سهیل محمودی
 

۱- شایع شده آقای احمدی نژاد قصد دارد به جای بنزین آب در باک موتورها بریزد که با توجه به این که شایعه مذکور(جان عمه شایعه سازان) می تواند صحت داشته باشد عده ای از پمپ بنزین داران از آقای هاشمی حمایت کردند.

۲-شایع شده آقای احمدی نژاد قصد دارد با خشکاندن آب دریای شمال و جنوب کشور!!! مانع رفتن مردم به دریا شوند که به همین جهت شناگران نیز حمایت خود را از آقای هاشمی اعلام کرده اند.

۳-  شایع شده آقای احمدی نژاد به منظور مدیریت بهینه کشور قصد دارد همه بیکاران را از کشور بیرون کند!!! که بیکاران نیز حمایت خود را از آقای هاشمی حمایت کردند.

۴- شایع شده که آقای احمدی نژاد به منظور صرفه جویی قصد دارد تمام رستوران ها غذاخوری ها و هر جایی که خوراکی می فروشد را جمع کند که اغذیه فروش ها نیز حمایت خود را از آقای هاشمی اعلام کرده اند.

۵- و بالاخره اینکه شایع شده که آقای احمدی نژاد قصد دارد با اجرای طرحی مردان را در شهر های شمالی کشور و زنان را در شهر های جنوبی کشور مستقر کند که این موضوع باعث شده همه مردم به وحشت افتاده و به آقای هاشمی پناه ببرند.

آخه پدر آمرزیده ها یک چیزی رو شایع کنید که بگنجه! خجالت هم حدی داره آیا فکر کردید سطح شعور مردم این قدر پایین است که با  این چرندیات بتوانید آنها را بترسانید؟ اگه اینطوره که ول معطلید و مایه خنده بازار هستید.نه جونم از حضور دکتر احمدی نژاد فاسدان و ثروت اندوزان و متخلفان و ستمگران به وحشت افتاده اند. این شایعات مردم را نمی ترساند. جلوی راه اصلاحات را در کشور نمی توان گرفت ولی جلوی کسانی را که به اسم اصلاحات آتش به جان و اموال مردم می زنند را می توان گرفت.
منبع