شهید مثل یک نمره بیست

یاداشتهای یک جوان کتابفروش

شهید مثل یک نمره بیست

یاداشتهای یک جوان کتابفروش

این دفعه عنوان ندارد

* روزمرگی هم خیلی بد دردی است،خیلی.

* برادرم ،علیرضا قرار است تا چند ساعت دیگر از مشهد بیاید.او هم شده است مسئول خرید ما در مشهد یا بهتر بگویم رابط بین من و کتابفروشی آفتاب. با یکی دو هفته تبلیغات سینه به سینه توانستم بیست نسخه از سالنامه اهل قلم را بفروشم.من اینجا سفارش می گیرم و علی رضا در مشهد زحمت خریدش را می کشد. ما را کشته است این توزیع پارتیزانی.

* نمی دانم عابس قدسی را می شناسید یا نه.جوانی است حدودا بیست و پنج ساله.مسئول کتابفروشی آفتاب و سردبیر سالنامه اهل قلم.کلا جوان با عشقی است. من اگر رئیس جمهور بشوم بدون شک او را وزیر فرهنگ می کنم.البته اگر امثال عماد افروغ بگذارند.احتمالاٌ مصاحبه ی او با سید مهدی شجاعی را خوانده باشید.

* عکس زیر متن اسکن شده ی اولین صفحه از آخرین شماره ی نشریه یادماندگار است.همانطور که می دانید (شایدم نمی دانید) با تلاش بی وقفه ای که سردار دکتر خلبان شهردار قالیباف داشتند توانستند این نشریه را تعطیل کنند.

ایران ای مرز پرگهر

*پسوند کاربیست را حذف کردم.

*جایتان خالی بعد از اعلام خبر خوش هسته ای با ده بیست تا از بر و بچه ها  سوار موتور ریختیم توی خیابان.اضافه شدن چند پرچم و همچنین بنز الگانس نیروی انتظامی با آن چراغهای گردان زیبایش به جمعمان ابهتی داده بود.خلاصه اینکه آخر عشق و صفا بود.

*جوانکی از یکی از بچه ها پرسید:"آقا چه خبر شده؟" گفتیم:" ایران رفته جام جهانی" زیر لبش گفت  "دیوانه ها".

*فعلا ایران (به قول فردوسی پور) در شرایط آرمانی به سر می برد.حال همه را کرده است توی قوطی.

*آخرین کتابی که خواندم نامش بود پاسخ به نامه نهضت آزادی از مرحوم علی صفایی( عین صاد).پیشنهاد می کنم شما هم حتما بخوانیدش کمتر از 30 صفحه است و قیمتش هم 200 تومان.

*در مورد مطلب قبلی هم بگویم که بنده هرگونه ارتباطی را با آقای امیرخانی به شدّت تکذیب می کنم.توضیح اینکه آن مطلب منبعش کتاب داستان 84 بود که گزیده ای از برخی داستانهای سال 84 به انتخاب مصطفی مستور را در خود داشت.

*تصنیفهای مردان خدا(654 کیلو بایت) و اندک اندک(527 کیلو بایت) را هم گذاشتم رو ی نت.گوش کنید و کیفور شوید.

* ما آمریکا را سوسک میکنیم.

* ما آمده ایم تا بمانیم.

 

کربلای پنج

کربلای پنج شهید شد.
***
یه شب اومد به خوابم.بهش گفتم: « مادر مثل اینکه خیلی درد می کشی؟» گفت:«آره. این ترکشی که به پهلوم خورده خیلی درد می کنه.»
***
رمز کربلای پنج یا زهرا (س) بود.
 

>>>>سوالی از دوستان اهل فن داشتم:آیا می شود به متن بالا داستان کوتاه گفت؟اگر نظرتان را در این باره بگویید لطف بزرگی کرده اید.

حسن ختام سال ۸۴

این دفعه همه ی مطلب رو فی البداهه می نویسم.شاید جمله بندی یا ... یا هر چیز دیگش مشکل داشته باشه.خب اگه مایلید مشخصات حدود 500 عنوان کتاب رو داشته باشید.می تونید این بسته ی زیپ شده رو از اینجا دریافت کنید.کتابها بیشتر از انتشارات سوره ی مهر و نیستان ، روایت فتح و... هستند.توضیح اینکه این بسته حاوی 2 تا فایله که یکیش با برنامه اکسل و دیگر با اکسس نسخه ی 2003 باز می شه و هیچ فرقی هم با هم ندارن.هر دوتاش رو با هم گذاشتم که با هر کدوم از برنامه ها که راحتترین کار کنین.نمی دونم تا بحال به پایگاه شاهد سر زدین یا نه.قسمتهای جالبی داره.یکیش صفحه ی دانلود کتاب هست که کتابای خوبی داره.صفحه جالب دیگه ای هم داره که صدای شهدا رو می تونید بشنوید.اگه به اون صفحه رفتید حتما صدای شهید باقری رو دریافت کنید.

*****

راستی نظرتان در مورد چراغ سبز لاریجانی برای مذاکره با آمریکا چیه؟ اگه بگین خیلی خوبه.

چهل تکه سوم

□ بسم الله

□ وقتی عکسهای گنبد امام هادی را دیدم........هیچی.بی خیال.

□ خبر آمد خبری در راه است است     سرخوش آن دل که از آن آگاه است
             شاید این جمعه بیاید، شاید                   پرده از رخ بگشاید،شاید

□ یکی از دوستان گیر داده بود که چرا کنار لینک سایت مطالبه نوشته ام "از عدل روم بهتره"؟ من کلا زیاد با عدل روم حال نمی کنم.بیشتر جنجالی کار می کنه تا فکری.طراحی سایتشان هم که افتضاح است.ولی سایت مطالبه خیلی معتدل و منطقی جلو می رود.کافی است سری به قسمت مقالات و آموزشی آن بزنید.متوجه منظورم خواهید شد.

مطالبه گاهی جزوات آماده شده ای را بصورت PDF روی سایت قرار می دهد.می توانید آنها را چاپ کنید (حتی در حد دو سه نسخه) و  در اختیار دوستانتان قرار دهید.

□ سوره در شماره قبلیش (21) حدود ده دوازده صفحه اش را به معرفی سایت باشگاه اندیشه اختصاص داده بود.تا اینجا قضیه که خوب پیشرفته بود.ولی سوتی بزرگش این بود که آدرس سایت را Bashgah.com ذکر کرده بود.منتظر بودم در شماره جدیدشان اشتباهشان را تصحیح کنند، ولی انگار نه انگار.

□ برای محمد صالح رایانامه ای نوشتم.در آن به خاطره ای اشاره کرده بودم.شما هم بخوانیدش بدک نیست: نیمه های ماه رمضان همین امسال بود.یکی از دوستان که بر حسب اتفاق مسئول یکی از مراکز مذهبی هم بود را دیدم.بدون مقدمه به من گفت (( فلانی این مرتیکه سیبیلوهه کیه هر شب قبل از افطار شبکه سه نشونش می ده؟)) منظورش سیّد مهدی شجاعی بود.

□ تو خود حدیث مفصُل بخوان از این مجمل.

□ صلوات کلید حل مشکلات.اسم کتابی بود که در منزل یکی از بستگان دیدم.چاپ سی و سومش بود در عرض دو سال (اگر اشتباه نکنم).با خودم گفتم اگر حماسه ی حسینی شهید مطهری اینقدر خواننده و عمل کننده می داشت، لازم نبود برای حل مشکلاتمان بشینیم و صلوات ختم کنیم.

□ راستی خودمانیم ها! این قضیه ی کاریکاتورها و انفجار حرم از همه بیشتر برای قوه ی قضائیه ی خودمان خوب شد.قضیه را گرفتید که؟مفاسد اقتصادی را می گویم آی کیو!

□ از یارو می‌پرسن: بلدی پیانو بزنی؟ میگه: نه. ولی یه داداش دارم... اونم نه!

□ آقایان ثاقب و شوقی از دوستان جدید اینترنتی هستند.

□ شعر بند دوم از محمد رضا آقاسی بود.فاتحه ای برای شادی روحش بخوانید.