عکس تزئینی است!
این یکی دو روزه بعد از اعلام خبر صدور حکم جلب مهدی هاشمی دیدیم بعضی از دوستان دارند ذوق مرگ می شوند گفتیم چند خطی بنویسیم بد نیست.
فرض کنیم بر فرض تقریبا محال که پسر هاشمی رفسنجانی از آن ور آب تشریفشان را بیاورند این ور آب و در دادگاه حاضر شوند. از کجا معلوم که سرنوشت این پرونده هم مثل سرنوشت پرونده "المکاسب" نشود؟ دوستانی که از داستان پرونده المکاسب بی خبرند هم می توانند توی گوگل سرچکی بزنند و هم می توانند چند خط پایین را که از یکی از مطالب سایت الف در سال گذشته انتخاب کرده ام را بخوانند.
چهار متهم اصل پرونده المکاسب در مجتمع ویژه جرایم اقتصادی تبرئه شدند. پرونده واگذاری شرکت المکاسب از بانک ملی به چند خریدار بخش خصوصی به واسطه حضور ناصر واعظ طبسی (فرزند تولیت آستان قدس رضوی) در جمع خریدارانش بزودی به خبری داغ تبدیل شد و برخی رسانهها جریان واگذاری این شرکت را ارزان و غیر عادی به نفع خریداران عنوان میکردند. سرانجام با گذشت بانک ملی از شکایت خود، قاضی پرونده نیز درباره جنبه عمومی جرم و شکایت مدعی العموم، به دلیل «جهل متهمان این پرونده به قانون»، آنها را تبرئه کرد.
مطالب زیر را که گلچینی است از بیانات رهبری در موضوع ساده زیستی و ازدواج کم خرج از کتاب "بروید با هم بسازید" انتخاب کرده ام. البته اینها چند ماه پیش در سایت مجمع مطالبه و جنبش عدالتخواه دانشجویی هم منتشر شد. مجردها بخوانند، متاهلها هم!
*قناعت کنید، از قناعت خجالت نکشید. بعضی ها خیال می کنند که قناعت مال آدمهای تهیدست و فقیر است و اگر آدم داشت، دیگر لازم نیست قناعت کند. نه، قناعت یعنی در حد لازم، در حد کفایت، انسان توقف کند. 75/2/10
* من گمان می کنم آن کسانی که با مجالس و محافل سنگین، با مهریه ها و جهیزیه های سنگین کار را بر دیگران مشکل می کنند، حسابشان پیش خدا خیلی سخت است. نمی شود بگویند که آقا ما پول داریم، می خواهیم بکنیم. چون داریم، این از آن حرفهای غلط روزگار است. داریم که دلیل نشد. انسان وقتی "دارد"، کار ی بکند که دیگران نتوانند هیچ اقدامی بکنند. این درست است؟ جوانها جرئت نکنند بروند طرف ازدواج. نباید کاری بشود افرادی که نمی توانند، افرای که دلشان نمی خواهد، خلاف فکرشان هست، خلاف نیتشان هست، تنوانند ازدواج کنند. 75/10/5
*زندگی را ساده بردارید، البته ما خیلی اهل زهد و تقوا نیستیم. خیال نکنید. آن سادگی که ما می گوییم، آن سادگی زهاد و عباد و اینها نیست. سادگی به نسبت این کارهایی است که مردم امروز می کنند. والا نه، سادگی ما را اگر چنانچه آن مردان خدا بیایند نگاه کنند شاید هزار تا ایراد هم به آنچه که ما سادگی می دانیم بگیرند. 78/1/24
*زندگی را ساده بگیرید، خودتان را اسیر تشریفات نکنید. اگر از اول وارد مسابقه ی تشریفات شدید، دیگر رها شدن از آن سخت است. حالا هم جمهوری اسلامی است. اگر کسی بخواهد ساده زندگی کند می تواند. یک روزی بود که نمی شد، سخت بود. اگر چه بعضی به دست خودشان مشکل می کنند. در لباسشان، در مسکنشان، در تجملاتشان، همه را بر خودشان سخت می کنند. 77/9/12
*در همه ی امور زندگیتان سادگی را رعایت کنید. اولش هم از همین مراسم ازدواج است، از این جا شروع می شود. اگر ساده برگزار کردید، قدم بعدی اش هم می شود ساده والا شما که رفتید آن مجلس کذایی مثل اعیان و اشراف های زمان طاغوت را درست کردید، بعد دیگر نمی توانید بروید توی خانه ی کوچکی مثلا با وسایل مختصری زندگی کنید. این جور نمی شود دیگر. چون خراب شده و از دست رفته است. از اول، پایه ی زندگی را بر اساس سادگی و ساده زیستی بگذارید تا زندگی بر خودتان، بر کسانتان و بر مردم جامعه ان شاء الله آسان شود. 79/12/21
*خیال نکنید آن وقتها مهریه ی زیاد و سنگین با جهیزیه های زیاد سرشان نمی شد. آن وقتها هم بعضی، از این بی عقلی ها مثل بی عقلی های زمان ما را داشتند که مثلا یک میلیون مثقال طلا مهریه دخترشان بکنند. درست مثل همین بی عقلی هایی که امروزه بعضی ها دارند. این کارهای مبالغه آمیز این طوری اصلا کار جهال است. اسلام آمد همه ی اینها را به هم ریخت. مگر پیامبر (ص) بلد نبودند بگویند دختر من هزار شتر سرخ موی با فلان شرایط باید مهریه اش باشد. چرا می شد. منتهی اسلام همه را به هم ریخت 72/10/6
*من از مردم سراسر کشور خواهش می کنم کهخ آن قدر مهریه های را زیاد نکنند. این سنت جاهلی است. این کاری است که خدا و رسول (ص) در این زمان بخصوص، از آن راضی نیستند. نمی گوییم حرام است. نمی گوییم ازدواج باطل است. اما خلاف سنت پیامبر (ص) و اولاد ایشان و ائمه هدی (ع) و بزرگان اسلام است. خلاف روش اینهاست و بخصوص در زمان ما که کشور احتیاج دارد به اینکه همه ی کارهای صحیح، آسان شود، هیچ مصلحت نیست که بعضی ازدواج ها را این طور مشکل کنند. 73/9/2
*از بعضی ها وقتی می پرسم که شما چرا برای دو نفری که می خواهند زندگی بکنند، بازار را می خواهید خالی کنید که جهیزیه برای دختران درست کنید؟ می گویند: خب ما داریم. چون داریم می خواهیم بکنیم. آیا این استدلال، کافی است؟ چون داریم! نه. این استدلال به هیچ وجه کافی نیست. استدلال غلطی است. در یک جامعه همه جور انسان زندگی می کمد. شما باید کاری کنید که آن دختری هم که ندارد، اگر خواست شوهر بکند بتواند .والا این جهیزیه ای که شما دارید برای دخترتان درست می کنید، این مهریه ای که شما دارید به عروسانت می دهید، این دیگر دَرِ ازدواج را برای دیگران خواهد بست... این روش انسانی نیست. این روش اسلامی نیست. 75/8/5
*جهیزیه ی فاطمه ی زهرا (س)، به قدری بود که شاید دو نفر آدم با دست می توانستند از این خانه بردارند ببرند آن خانه. ببینید افتخار اینهاست. ارزش اینهاست. آیا پیامبر اکرم(ص) نمی توانستند یک جهیزیه ی مفصل تشکیل دهند؟ اگر پیامبر (ص) اشاره ای می کردند، این مسلمانانی که در اطراف ایشان بودند، بعضی هایشان آدمهای متمکنی بودند، پول هم داشتند، از خدا می خواستند که بیایند یک هدیه ای بدهند، کمکی بکنند، نکردند. چرا نکردند؟ این برای این است که من و شما یاد بگیریم. والا بشینیم و تعریف کنیم و خوشمان بیاید و بعد هم یاد نگیریم، چه فایده ای دارد؟ استفاده اش را نمی بریم. نسخه ی طبیب را که انسن نباید بگذارد روی طاقچه تماشا کند. باید عمل کنیم تا بهره اش را ببریم. رژیم غذایی صحّت جامعه است. صحت خانواده است. باید عمل شود... لذا ساده برگزار کنید 75/9/5
- حضور مردم خیلی دور از انتظار بود. لااقل من یکی که فکر نمیکردم این همه جمعیت تو راهپیمایی شرکت کنند.
- قرار بود طبق برنامه اعتراض به هتک حرمت روز عاشورا در قالب تجمع در مسجد جامع سبزوار برگزار شود که به دلیل حضور غیر منتظره مردم این تجمع به صورت خودجوش تبدیل به راهپیمایی شد.
- همکاری و همراهی نیروی انتظامی با مردم کاملا محسوس و در خور تقدیر بود.
- بعضی از شعارهای مردم:
"فتنهگر بیریشه / ایران کوفه نمیشه"
"خواص بیبصیرت / مایهی ننگ ملت"
"ابوالفضل علمدار / موسوی رو تو بردار"
"هاشمی حیا کن / مصلحتو رها کن"
- چشمهای پر از اشک آن پیرمرد هفتاد ساله را هنگامی که فریاد میکشید:"یا حسین" هیچگاه فرموش نخواهم کرد.
- باز هم چون گذشته سیستم صوت سازمان تبلیغات ول معطل بود.
- مثل همیشه مسئولین از مردم عقب ماندند.
- مطلب وبلاگ آهستان در مورد راهپیمایی مردم قم را حتما بخوانید. تمام توصیفاتی که در وصف راهپیمایی مردم قم کرده استُ در مورد راهپیمایی مردم سبزوار هم میتوان به کار برد.
- زحمت عکسهای زیر را برادر خوبم جناب سید مهدی حسینی کشید.
امام روحالله/ صحیفه نور ج8 ص251
این خاطره از زبان استاد رحیمپور نقل میشود:
جوانی یه امتیاز مثبت داره و اون اینه که آدم صادقانه و صریح تصمیم میگیره و حرفشو میزنه. هر چی سن میره بالاتر آدم محافظهکارتر، ترسوتر میشه. وقتی سن بره بالا، البته آدم عاقلترم میشه. یعنی از هر دو سمت، هم تجربه زیاد میشه هم محافظهکاری و ترس. قدرت تصمیمگیری و جرات تصمیمگیری کم میشه. اون انسانهای فوقالعاده کسانی هستند که بتونند جرات جوانی رو با عقل پیری جمع بکنند. و این خیلی عالی میشه اگه بشه. ولی در تصمیمگیری واقعا همین جوریه. من خودم رو که نگاه میکنم، یادمه که سال 63 از جبهه برگشته بودیم. مجروح هم بودم با عصا راه میرفتم. بعضی از این فقرا رو میدیدم تو زمستون کنار خیابون می خوابن تو برف. با رفقا گفتیم بریم اینا رو ببریم حمام بشوریم تمیزشون بکنیم. این کارو بچهها کردند. بعد هی گشتیم اینا رو یه جایی تحویل بدیم. کسی تحویل نمیگرفت رو دست ما مونده بودند. یک چند مدتی بود اینا رو بردیم مسجد. دیدیم اینا بعضیاشون عقلشون هم درست نیست ممکنه خرابکاری بکن. بعد هم مسجد راه نمیده. مسجد خوابگاه نیست. اینا رو بردیم زیر زمین خونهی پدریمون. شبا اونجا میخوابیدن روزا میرفتن گدایی. بعد گفتیم اینجوری نمیشه باید از پول گدایی یه قسمتش رو هم به ما بدین. نصف کنین مثلا. هر چی ما رفتیم این ور اون ور که:"بابا اینا رو یه جایی نیست جمع کنه؟" گفتن:"باید بری دادگستری." رفتیم دادگستری. از این ور به اون ور از این اتاق به اون اتاق هی ما رو پاسکاری کردن و از آخر هم گفتن:"باید بری پیش رئیس دادگستری." هر کاری کردیم ما رو راه ندادن من هم عصامو گذاشتم روی در اتاقش و در باز شد و محکم خورد به دیوار گفت:"آقا چیه شلوغ می کنی؟ اغتشاش می کنی؟" گفت:"شما کی هستی؟" گفتم:"من اسم ندارم." گفت:"چکار داری؟" گفتم:"کار شخصی ندارم." گفت:"پس چرا اومدی اینجا؟" گفتم:"برای این قضیه اومدم." گفت:"تو خودت دیوانهای! باید خودت رو اول بگیرن." ما رو بازداشت کردن انداختن تو بازداشتگاه دادگستری مشهد. من گفتم اینا ما رو یک هفتهای نگه میدارن. بعدش که بالاخره میارن بیرون من حرفمو دوباره میزنم. ببینم اینا تکلیفشون چی میشه. اینا رو تو کشورای کمونیستی جمع میکنن. تو کشورای سرمایهداری هم جمع میکنن. تو کشور امام زمان(عج) فقط جمع نمیکنن؟ البته اون موقع فکر میکردم که جمع میکنند. بعدها که رفتم دیدم که هم در کشورای بلوک شرق و هم غرب، در نیویورک، در لندن، در بسیاری از شهرها محلاتی هستند که صدها و هزاران نفر شبها کنار خیابون میخوابند. اون موقع این رو نمیدونستم. اون ها هم جمع نکنن کشورای اسلامی باید جمع کنن. خلاصه گفت:"راه چاره نیست. فقط اینا باید یه تخلفی بکنن. کسی از اینها شکایت بکنه تا ببرنشون زندون!" این راه حلی که گفتن راه حل قانونی اینه. خب میخوام بگم فرق بین پیری و جوانی رو. من الان هم او صحنهها رو میبینم ولی الان دیگه همچین تصمیمی نمیگیرم. این روحیه رو دیگه ندارم. البته با خودم محاسبه میکنم سریع با خودم میگم:"خب من راجع به این فقرا حرف بزنم باعث فرار سرمایه از کشور نمیشه؟ قانون رو به هم میریزه. خب این یه جور بیقانونیه. اصلا خشونته. همینطور از این جور چیزا میاد تو ذهن آدم. بعد آدم نهایتا تصمیم میگیره که اصلا تکلیف شرعی و قانونیه اینه که از کنار همین بدبخت رد شم. اون کنار خیابون افتاده ولی من تکلیفمه که از کنارش رد شم. دعا کنم تو دلم یا مثلا غصه بخورم. این فرق آدم جوونه با آدمی که سنش میره بالا.
××××
برای دانلود فایل صوتی مخصوص موبایل اینجا کلیک کنید. (حجم 1/1 مگابایت)